تحلیل قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۳ از منظر جرم شناسی انتقادی
عملکرد ناکارآمدی نظام عدالت کیفری در زمینه مقابله با پدیده مجرمانه و عدم کارایی راهکارهای جرمشناسی رایجدر بحث علت شناختی جرم، بستر مناسبی برای ارائهی نظریات انتقادی در حوزه جرم شناسی در اعتراض به وضعکنونی جامعه و نهادهای عدالت کیفری را فراهم آورده است.این نظریات منتقد و متعارض در قالب دیدگاههای متعددو متنوع در درون یک رویکرد منسجم با عنوان جرمشناسی انتقادی در برابر جرم شناسی سنتی و متعارف قرار گرفتهاندو ضمن به چالش کشیدن این جرم شناسی و شاخههای سه گانه آن در مبحث علت شناختی جرم از یک زاویه دیدمتفاوت به این موضوع نگریسته و علل و عوامل اصلی وقوع جرم را نه در شخص مجرم و محیط پیرامون او بلکه درساختار نابرابر و تبعیض آمیز جامعه جست وجو میکند. در بستر قانون آیین دادرسی کیفری از رهگذر تدوین وتصویب مقررات موجود از جمله توجه جدی به فرایند قضازدایی و دوری از فرایند کیفری و اصلاح و بهبود عملکرداین نظام از طریق بکارگیری راهکارها و راهبردهای جایگزین در قالب سازوکارهای متعدد و متنوع همچون توافقیشدن عدالت ترمیمی بعلاوه با پیش بینی یک آیین دادرسی ویژه برای اطفال و نوجوانان و همچنین اتخاذ یک سیستم دادرسی ویژه برای اشخاص حقوقی متمایزاز اشخاص حقوقی به نوعی انعکاس آموزه های این جرم شناسی را دربستر خود نشان می دهدپدیده مجرمانه با ابعاد و منشا چندگانه اش پیوسته در تقابل با ارزشها و دستاوردهای نوین بشری بوده و پیشرفتو تکامل همه جانبه جوامع انسانی نه تنها از دامنه آن نکاسته، بلکه بر ابعاد و حجم آن نیز افزوده است. شکست دولتها و حکومتها در زمینه مقابله با این پدیده علیرغم هزینههای سرسام آوری که صرف کردهاند و عدم کارایی نظام عدالت کیفری و جهت گیریهای خاص آن دراین زمینه، همچنین بی عدالتیهای اعمال شده در این موارد، زمینه ورود برخی تفکرات و اندیشههای انتقادی را از اواخر دهه ۱۹۵۰ و اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی به عرصه جرم شناسی و سیاست جنایی در اعتراض به وضع موجود، را فراهم آورد.