پروپوزال تاثیر حکایت هستی شناسی بر خودشناسی، ذهنیت فلسفی و انگیزه پیشرفت در معلمان مقطع ابتدایی
همه هستی بر اساس قواعد و اصول مشخص، مدون و غیرقابل تغییری شکلگرفته است و شانس و تصادف در آن راهی ندارد: هستیشناسی در چارچوب نگرهای شناختی در سده هفده هم بهعنوان شاخهای از متافیزیک سر برآورد که خود را مشغول این پرسش واره کرد که: آنچه وجود دارد چیست؟ و دارای چه ماهیتی است؟ طبق این ملاحظات در تاریخ دو مکتب هستیشناسی شکل گرفت: یکی مادیگرا و دیگری معنا محور یا ایدئالیست. هستیشناسی در حقیقت به دیدگاه و جهانبینی نسبت به ماهیت وجود موجودات هستی اشاره دارد و این را با فرض مادیگرا یا ایدئالیستی به پاسخ مینشیند. یونانیان از واژهای کیهانشناسی برای توصیف آن استفاده میکردند. در چارچوب مبانی هستیشناسی کلاسیک (ماقبل مدرن) نوعی کیهانشناسی حکم بود (قزلسفلی،۱۳۸۶ ۱۲۳-۱۲۴). انگیزه محرک اساسی برای تمام اعمال ما است. انگیزه اشاره به پویایی رفتار ما دارد که شامل نیازهای ما، تمایلات و جاهطلبیهای ما در زندگی میباشد. انگیزه پیشرفت اساس ما دررسیدن به موفقیت و رسیدن به تمام آرزوهای ما در زندگی است. انگیزه پیشرفت میتواند بر نحوهای که یک فرد وظیفهای را انجام میدهد و یا تمایل به نشان دادن شایستگی را دارد، تأثیرگذار باشد. محققان انگیزشی عقیده دارند که انگیزه پیشرفت، یک تعامل بین متغیرهای موقعیتی و انگیزه مربوط به فرد برای رسیدن به موفقیت است. این دو بهطور مستقیم در پیشبینی رفتار، درگیر دو نوع انگیزه ضمنی و صریح هستند. انگیزههای ضمنی، خودبهخود عمل میکنند و از آن به انجاموظیفه نیز نامبرده میشود و از طریق مشوقهای ذاتی برای انجام کار تحریک میشوند؛ اما انگیزههای صریح از طریق انتخاب عمدی و اغلب برای دلایل بیرونی تحریک میشوند (برونزتین و مایر،۲۰۰۵).